تارنما
شایعات غیر رسمی: در یک محفل صنفی غیررسمی با دوستان رسمی در حال پراکندن شایعاتی غیر رسمی هستیم. کامران میگه: شنیدی میخوان همه خریدای دولتیو با یه وب سایت انجام بدن؟ کاوه میگه: وبسایت دیگه چیه؟ تارنما! آره، میگن هممون باید تو وب سایته ثبت نام کنیم وگرنه دیگه یه سوزنم نمیتونیم به دولتیا بفروشیم، کیانوش میگه: وبسایت نه داداش، تارنما! تازه پولتم باید از وب سایته بگیری، حالا حالاها باید دنبال پولت بدویی. کوروش میگه: وب سایت نه کیانوش جون، تارنما! تازه، باید واسه قیمتایی که اعلام میکنی تاریخ اعتبار بذاری، هر لحظه که دلار گرون بشه نمیتونی قیمتاتو تو وب سایته عوض کنی. کیارش میگه: وب سایت خارجکیه، فارسیش میشه تارنما! تازه، میگن همه دولتیا میتونن قیمتا رو تو وب سایت ببینن، هر کی ارزون تر بده نونش تو روغنه، میرم جنس قاچاق از چین میارم مفت! کیوان میگه: باز گفت وب سایت، تارنما عزیزم! تازه من یه آشنا دارم، قیمتای تو وب سایت کف دستمه! کامبیز میگه: وب سایت غلطه! درستش میشه تارنما! تازه، دوستم کامیار یکی رو تو شرکت این وب سایتیه میشناسه به اسم کمال، همه چی حله مهندس! آقا کیهان برادر کیوان که بدون اطلاع

خبر رسمی: مطابق مصوبه هیات وزیران به شماره 110009/ت44897ن مورخ 19/5/89 مبنی بر مکانیزه کردن تمامی مراحل خرید دستگاههای اجرایی دولت، سامانه تدارکات الکترونیکی دولت با مدیریت مرکز توسعه تجارت الکترونیکی و با مشارکت بخش غیر دولتی، طراحی و پیادهسازی شده است. هدف اصلی از راهاندازی این سامانه، تسهیل و تسریع فرآیند خرید و کاهش هزینههای سفارش و نیز فراهم کردن امکان کنترل دقیق و مدیریت بهتر چرخه تامین کالا توسط مدیران دولتی و دستگاههای نظارتی دولت است.
ابلاغ رسمی: تمامی دستگاههای اجرایی موظف خواهند بود با توجه به برنامه زمانبندی اجرای سیستم از زمان اعلام رسمی مدیریت سامانه ستاد و طبق دستورالعملهای اجرایی مربوطه، خریدهای خود را از طریق این سامانه انجام دهند. همچنین ذیحسابان پرداختها را بابت خریدهای انجام شده از طریق این سامانه تایید میکنند.
چرتکه رسمی: حق عضویت سالیانه در سامانه تدارکات الکترونیکی دولت برای فروشندگان حقیقی به میزان 500 هزار ریال و برای تامینکنندگان حقوقی معادل 700 هزار ریال تعیین شده است. مطابق اطلاعات موجود در بانک مرجع آمار و اطلاعات اصناف و بازرگانان، در حدود دو میلیون واحد صنفی در کل کشور به ثبت رسیده است و چنانچه تصور کنیم تنها 10 درصد از این تعداد واحد صنفی فعال باشند و اقدام به ثبت نام در سامانه فوق کنند، سالاانه مبلغی معادل 14 میلیارد تومان به حساب این سامانه سرازیر خواهد شد! از طرفی دیگر، به ازای هر یک از معاملات انجام شده در سامانه، کارمزدی به میزان یک دهم درصد پیشبینی شده که این مبلغ را نیز از حساب فروشندگان کسر خواهند کرد. حال با احتساب بودجههای تخصیص یافته به ادارات دولتی تصور کنید که یک دهم درصد از مجموع خریدهای این ادارت چند میلیارد تومان خواهد شد؟
داستان تخیلی غیر رسمی: روزی روزگاری کامران و کاوه و کیانوش و کوروش و کیارش و کیوان و کامبیز به عضویت یک تارنمای خرید الکترونیکی در میآیند. استعلامی برگزار میشود برای خرید دو دستگاه مدیر سنج، این دستگاه هم نمونه داخلی دارد و هم نمونه خارجی، شایعاتی هست که از مقامات بالا شفاها توصیه شده که در صورت وجود تولیدات داخلی، مشابه خارجی آن خریداری نشود، کیارش که کمی از بابت این خبر نگران و مضطرب است، دایما با تلفن همراهش به چند نفر زنگ میزند و به زبان چینی چیزهایی پچ پچ میکند! کیوان و کامبیز که از بابت بند (پ) خیالشان راحت است، کنار هم ایستادهاند و خنده بر لب دارند، اما چشم دیدن یکدیگر را ندارند! کامران میگه: والا اون موقعش که قیمتا رو توی پاکت در بسته میکردیم و با مهر و موم و غل و زنجیر، در و پیکرشو میبستیم، بازم توش هزار تا حرف و حدیث بود و دلمون مثل سیر و سرکه میجوشید، وای به حال الان! کاوه میگه: اصلا کیا به این تارنما نظارت میکنن؟ لابد همه کارمنداشو قرنطینه کردن که قیمتا درز نکنه! والا اون موقع که واسه بازکردن پاکتا نماینده حراست و انتظامات و دادگستری بود و خلاصه هزار تا چشم پاکتا رو میپایید، بازم کار به شاکی و شکایت بازی میکشید، ایندفعه خدا خودش بهمون رحم کنه!
فردای آن روز در اوج ناباوری، کیانوش در استعلام برنده میشود! و برای هماهنگی زمان و مکان تحویل جنس به یکی از پرسنل تارنما به نام آقا کمال زنگ میزند، یک هفته بعد جنسها را به انبار مشتری میفرستند.
انباردار میگوید با من هماهنگ نشده است و از دریافت جنس طفره میرود. کیانوش با آقا کمال مشاجره میکند و کار بیخ پیدا میکند. کیانوش دست به دامن کامبیز میشود و غائله با وساطت آقا کامیار دوست صمیمیِ کامبیز، که از قضا از دوستان آقا کمال هم است، ختم به خیر میشود.
مشتری از کیفیت جنس راضی نیست، اما این بار با میانجگری خود تارنما آقا کمال معضل به وجود آمده رفع میشود. سه ماه از زمان تحویل جنس گذشته، اما هنوز از پول خبری نیست. این بار مداخله کامبیز و کامیار و کمال هم راه به جایی نمیبرد. کیانوش به هر دری میزند به بن بست میرسد. بعد از شش ماه مشتری میگوید که پول را به حساب تارنما پرداخت کرده اما تارنما دریافت هرگونه وجهی را منکر میشود. کیانوش که در آستانه ورشکستگی قرار دارد دوباره به دست و پای کامبیز میافتد. بالاخره با یاری آقا کامیار! خبر میرسد که پول تمام و کمال توسط کمال! به حساب کیانوش واریز شده است، اما دریغا که علاوه بر یک دهم درصد کارمزد، 4 درصد مالیات بر ارزش افزوده مندرج در فاکتور هم پرداخت نشده و بلاتکلیف است. کیانوش از غصه سکته مغزی میکند و فلج میشود. پزشکان، جریان خون در رگهای مسدود شده مغز او را با یک جریان انحرافی پیوند میزنند. پس از سپری شدن دوران نقاهت، کیانوش تصمیم میگیرد که از عضویت تارنمای الکترونیکی انصراف داده و به عضویت تارنمای کاملا غیرالکترونیکی دلالان چهار راه استانبول درآید. او با پولهایی که برایش باقی مانده حجم زیادی طلا و ارز خریداری میکند و از آشفته بازار بوجود آمده سود فراوانی عایدش میشود، اما طولی نمیکشد که آقا کیهان به واسطه برادرش کیوان از موضوع خبردار میشود و کامبیز به جرم قاچاق طلا و ارز به زندان میافتد. او از غصه مجددا سکته مغزی میکند ولی این بار کور میشود و از آن پس دنیا در نظرش تیره و تار میشود، تارِ تارِ تار . . .
مدیرفروش خاورمیانه شرکت فوژان اکسوم