۰

شبکه‌های اجتماعی و پایان گفتمان

سارا جیانگ / مولف
تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۵
شبکه‌های اجتماعی و پایان گفتمان
شبکه‌های اجتماعی و پایان گفتمان
آی‌تی‌من- این افشای درونیات و دغدغه‌ها، خیلی جدی گرفته می‌شد، حتی اگر بی‌ربط، پراکنده‌گویی یا واضح می‌نمود. از این‌جا به بعد، افراد تحصیل کرده و آنانی که می‌خواستند که تحصیل‌کرده دانسته شوند، از میان این ایده‌ها، آنهایی را که مناسب می‌دیدند، برمی‌گزیدند و خود را با آن منطبق می‌کردند. از طریق همین فرایند بوده که سیاست به وجود آمده، اصلاح و بازآفرینی شده است. در واقع عبارت «پنجره اورتون» (Overton window) که از آن با نام پنجره گفتمان (Window of Discourse) نیز یاد می‌شود، حاصل همین فرایند است. این بخشی از معنای مشارکت در حوزه عمومی بود.

(پنجره اورتون یا پنجره گفتمان به مجموعه‌ای از سیاست‌ها گفته می‌شود که در یک زمان مشخص، مورد پذیرش عامه مردم باشد.)

من به آخرین نسلی تعلق دارم که این صاحبان اندیشه را به یاد دارد. در جوانی خیلی جدی به من توصیه می‌شد که بخش نظرها را در روزنامه‌های مطرح به عنوان یک فعالیت فکری مطالعه کنم. اما زمانی که بیست و چند ساله بودم، به این جور مقالات «خرده فکر» می‌گفتند که به نوعی به استهزا گرفتن صاحبان اندیشه بود.

بخشی از این، به دلیل رشد بلاگ‌ها بود که انتشار عقاید و نظریات را سریع‌تر و ارزان‌تر از گزارش‌کردن کرد و هر کسی هم می‌توانست یک وبلاگ شخصی ایجاد کند. وبلاگ نویسی، به دلیل فشار اقتصادی که craigslist و بعدها گوگل و فیس‌بوک به رسانه‌ها آوردند و بازار تبلیغات را بلعیدند، به یک روند گسترده‌تر تبدیل شد. واقعیت این است که نوشتن بر اساس واقعیات، کار می‌برد و بابت این کار، باید هزینه پرداخت. از سوی دیگر، نظرات ارزانند و هر کسی بالاخره یک نظری دارد.

در آن زمان، نوشتن عقاید و نظرات به شیوه‌ای سهل‌الوصول برای تولید محتوا تبدیل شد و گسترش شبکه‌های اجتماعی نیز این امر را رواج‌ بیشتری بخشید. در واقع شبکه‌های اجتماعی و نگاشتن نظرات شخصی، همدیگر را تقویت می‌کردند. سردبیران نیز بر اساس توییت‌هایی که می‌پسندیدند، نویسندگان خود را انتخاب می‌کردند (شروع به کار نگارنده هم به همین صورت بود). نظرات به سرعت و درباره هر چیزی که نگارنده‌اش مشاهده می‌کرد، روی شبکه اجتماعی ثبت می‌شد و شبکه‌های اجتماعی، به هر چیزی که نگارنده نظرش را درباره آن می‌نوشت، واکنش نشان می‌داد. گاهی این واکنش، تشویق و تحسین بود؛ اما بلندترین صداهایی که در این شبکه‌های به گوش می‌رسید، صدای خشم و نفرت بود.

زمانی تعداد صاحبان نظر، به حجمی یکی دو صفحه از روزنامه محدود بود؛ ولی حالا، هر کسی که یک گوشی در دست داشته باشد و کمی هم جمله بندی بلد باشد، می‌تواند هر صاحب نظری را زیر آوار خشم خود مدفون کند.

از برخی جهات، سقوط طبقه صاحب‌نظران، نشان دهنده گسترش مطبوعات سکولار و دموکراتیزه در برابر کلیساست. پس از عصر روشنگری، زندگی در جامعه غربی، با فاصله گرفتن از وعظ و خطابه، به سوی مجموعه‌ای از نهادهای سکولار رفت که طبقه روشنفکران عمومی را هم در برمی‌گرفت.

بازآفرینی جوامع فقط با چند برگ جزوه یا دو سه هشتگ اتفاق نمی‌افتد. درست مانند دوره کنونی که طبقه صاحب‌نظران از شبکه‌های اجتماعی به سود خودشان استفاده می‌کردند، صنعت چاپی که یوهان گوتنبرگ پایه‌گذاری کرد نیز قرن‌ها استفاده می‌شد و به چاپ جزوه‌های مذهبی، ادعیه و انجیل اختصاص داشت و تغییر زمانی اتفاق افتاد که انحصار مذهبی از روی این صنعت برداشته شد و نشریات و چاپ امرزوه یک قطعه از پازل انقلاب علمی، صنعتی شدن و رشد اقتصادی هستند. به همین ترتیب، فرهنگ فعلی ما در برابر پیش زمینه‌ای اتفاق می‌افتد که بهترین توصیف آن کارتون سگی است که در مقابل خانه‌ای در میان شعله‌های آتش نشسته و قهوه‌اش را می‌نوشد.

تولید لیبل‌‌ها در فرانسه (libelle به جزوه‌هایی گفته می‌شد که حاوی تهمت‌هایی به شخصیت‌های سیاسی و مشاهیر، به ویژه اعضای خاندان سلطنتی بود)، بدون چاپ سربی امکان‌پذیر نبود و خود لیبل‌ها هم نقشی غیر قابل انکار در انقلاب فرانسه داشتند. به همین ترتیب هم، اعتراضات سال 2020 و تغییر موضع ناگهانی نظر عمومی در خصوص امنیت و نژادها، بدون شبکه‌های اجتماعی و کاربرد گسترده گوشی‌های هوشمند اتفاق نمی‌افتاد.

البته صاحب نظران، از در معرض خطر اعدام با گیوتین نیستند؛ آنان همچنان به نشر نظرات‌شان ادامه می‌دهند، بعضی‌شان حتی پول خوبی‌هم درمی‌آوردن، اما دیگر از اهمیت آنها کاسته شده است؛ چون دیگر پنجره اورتون را آنها تنظیم نمی‌کنند.

در واقع، شاید دیگر اصلا پنجره اورتون وجود نداشته باشد. مشارکت در حیات سیاسی امروز از آزادی اینترنت قابل تفکیک نیست. منظور من این نیست که بگویم واقعیات و منطق از بین‌ رفته است؛ اما ما دیگر وانمود نمی‌کنیم که بازارچه‌ای از ایده‌های مختلف وجود دارد که مردم می‌توانند از آن میان، ایده و نظر مورد قبول خود را انتخاب کنند. ما مدت‌هاست که زندگی مدنی خود را با «مشارکت در نظرات» یا «مشارکت در مناظره‌ها و مباحثات» یا «پذیرش طیف گسترده از نظرات سیاسی» ادغام کرده‌ایم. اما با افول طبقه صاحب‌نظران، نقاب‌ها کنار رفته و ما شاهد رقابت و برخورد مکاتب اطلاعاتی هستیم که ارزش‌های خود را نه در قالب منطق، که در قالب احساسات منتقل می‌کنند و برچسب‌های کم‌اثری مانند «سو گیرانه» و «عادلانه» نیز استحکامات ناشران این گونه اطلاعات را فتح نخواهد کرد.


 
مولف : سارا جیانگ
مرجع : The Verge
کد مطلب : ۲۷۳۷۸۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما